•|دنيايِ تاريكِ من|•

مي‌گن با قسمت نمي شه جنگيد
من مي‌گم باشه
نمي شه جنگيد؛
اما مي شه بوسيد و گذاشتش كنار
نه؟!
مي شه از يه جاي ديگه ي زندگي شروع كرد
از يه جايي به جز قسمت و تقدير و اين جور چيزا..????

 مثلا تصادف كنم... :) برم تو كُما... :) بهش خبر بِدن حالش خيلي بده... :) بياد بيمارستان... :) بياد تو اتاقم... :) بالايِ تختم... :) منو ببينه كه آروم خوابيدم... :) صورتم زخميه... :) ناراحت بشه... :) لبخند و رو لبام ببينه... :) يهو بزنه زيرِ گريه... :) بگه چرا اينطوري شد... :) چرا من رفتم... :) چرا تنهات گذاشتم... :) گريَش شدت بگيره... :) بگه ديگه واقعا ميرم... :) تا اذيت نشي و حالت خوب شه... :) انگشتم تكون بخوره و اون نبينه... :) بلند شه و از اتاق بره بيرون... :) واسه هميشه رفت... :) قلبم يهو نزنه... :) دكترا بيان تو اتاق... :) دستگاه شك و بيارن... :) يـــــــــــك...دو...ســــــــــــه... :) يـــــــــــك...دو...ســــــــــــه... :) بـــــــــــــــــــــــــوق... :) منم رفتم... :) واسه هميشه... :)

من نميگم مالِ من شو ! من ميگم مهم نيست چيشده يا چي ميشه! فقط بذار كنارت باشم تا تلخيِ اين دردا كمتر شه! من ميگم كه اگه من باشم قرصات راحت‌تر از گلوت پايين ميرن! من ميگم اگه باشم هروقت دردت گرفت دستامُ محكم فشار بدي! من ميگم اگه باشم حافظ‌ه‌ت بشم اگه تاريخا يادت رفت! من ميگم اگه باشم شلوغيِ مطبُ كمتر حس كني! من ميگم اگه دستات لرزيد باشم كه با جفت دستام دستاتُ بگيرم! من ميگم اگه زانوهات خم شد بشم ديوار تا به من تكيه بدي! من ميگم اگه موهات ريخت موهامو ميزنم تا باهم باز سِت كنيم! من ميگم اگه چشات تار شدن بشم چشات تا واست كتاب بخونم ! من ميگم اگه پاهات نتونستن قدم بردارن عصات بشم! من ميگم وقتي نميتوني داد بزني صدات بشم! بخاطرِ خودم نميگم كه:| بخاطرِ خودت اونقد ميگم تا دردت بجونم بياد! من اونقد ميگم تا مالِ من شي همين! -برايِ‌توكه‌بالاخره‌مالِ‌من‌ميشوي!

ميگن اگه بيست و يك روز يه عادتي رو تكرار نكني ديگه نيازي بهش نخواهي داشت، ولي نميدونم چرا من بعد اين همه مدت هنوزم بهت عادت دارم با اينكه گاهي ماه ها شده كه تو فكرم نبودي، ولي بازم يهو حمله ميكني به مغزم :)

➰ بشين ميخوام واست يه داستانيو تعريف كنم ... ما يه همسايه داشتيم كه اوضاع ماليش خيلي خوب نبود . سال به سال نميتونست لباس بگيره. همه جا پياده ميرفت . اگه شب بدون شام ميخوابيد اتفاقي واسش نمي افتاد . بعد چند سال خدا واسش خواست . حسابي اوضاع كارو بارش گرفت . ماشين آنچنانيو . استخر و هر روز يه دست لباس . هميشه بهترينارو داشت . اما قدر ندونست و ورشكسته شد ! برگشت سر خونه اول ! ميدوني ديگه نميتونست پياده بره اون ماشين ميخواست .نميتونست با لباس چند ماه پيشش بره بيرون . اون طعم پولو چشيده بود نميتونست بي پول باشه . واسه همين چند وقت بعد فهميديم دزد شده ! حالا شده جريان من و تو ! من تو رو يه بار داشتم ... نميتونم بدون تو ... يه كاري نكن بدزدمت ... ميفهمي چي ميگم ؟

با ديگران كه نه، ولي با خودم كه ميتوانم صادق باشم... دلم براي يك آغوش امن عجيب تنگ شده، از آن آغوش هايي كه يك جور در برم بگيرد كه تكه هاي شكسته ام بچسبد به هم... دلم براي يك دست كه اشك هايم را پاك كند و محكم بزند روي شانه ام كه يعني من هستم پر ميكشد... دلم براي دو گوش شنوا تنگ است، بگويم،بگويم،بگويم و نترسم كه همان كلمات پتكِ سرزنش شود و فرو بيايد توي سرم... دلم براي يك نفر كه بنشيند رو به رويم كل حسم را از چشم هايم بخواند عجيب تنگ است.... براي روزي كه بدانم قرار است پاهايم از راه رفتن زياد تاول بزند.... براي شب سردي كه با پالتو و عطر تن يكي گرم شود... دلم براي يكي كه نه، براي آغوش و گوش شنوا و دستهاي حامي و عطر تن هم نه، دلم براي تو تنگ شده...

حس خوبيع ندونه اومدي خونه يهو اَ پشت بغلش كني ???? اَ ترس جيغ بكشه ???? سرتو ببري كنار گوشش و بگي: نترس منم ☺️ يهو برش گردوني سرشو بزاري رو قلبت❤️ بگي تا موقعي كه اين قلب بزنه تو دنيا اَ هيچي نترس...

جمعه را از بيخ و بن تعطيل باشيد فكر تعطيل، دلتنگي تعطيل، مرور خاطره تعطيل .. برويد لب آبي، دشتي، دمني، كوهي چيزي بنشينيد، و به اندازه‌ي يك هفته با خود خلوت كنيد؛ نه گريه كنيد، نه جاي كسي را خالي كنيد، يك نفس عميق بكشيد، و لبخند بزنيد .. آنوقت ميفهميد؛ آدم تا ميتواند خودش را كامل داشته باشد، حيف است نيمش را پيش كسي جا بگذارد كه معلوم نيست الان كجاست!!!????

شكست ها و نگراني هايت را رها كن... خاطراتت را نميگويم دور بريز اما قاب نكن به ديوار دلت ! در جاده زندگي ، نگاهت كه به عقب باشد، زمين ميخوري زخم بر ميداري و درد ميكشي ... نه از بي مهري كسي دلگير شو نه به محبت كسي بيش از حد دلگرم. بخاطر آنچه كه از تو گرفته شده دلسرد مباش... تو چه ميداني؟! شايد... روزي ساعتي... آرزوي نداشتنش را ميكردي... تنها اعتماد كن و خود را به او بسپار ! هيچ كس آنقدر قوي نيست كه ساعت ها برعكس نفس بكشد... در آينده لبخند بزن اين همان جايي است كه بايد باشي! آرامش سهم توست..????

يه وقتايي هس ...
خستگي و ناراحتي از حرفاش مشخصه !
اونجاس كه دلت ميخاد خستگي رو از تنش در كني ...
كاري كني ناراحتي از پيشش پر بكشه !
خنده بياري رو لباش !
عشق من ،
همه ي خستگي هايت را فدا !
ناراحتي ها و غصه هايت را فدا !
خنده ها و خوشحالي هايم براي تو ...
غم هايت براي من ...????